مهمان نظر: در یادبود این روز یادبود

نظر

این است که چگونه من به یاد داشته باشید آن است. من از نشستن در طبقه سوم از اسلامگرایان در al Adhamiya محله بغداد فقط در غرب شهر صدر. آن صبح است و خورشید کم است و وجود خشک باد و در سمت دیگر دیوار در سراسر خالی بسیاری که در آن محلی بود برای جمع آوری در شب برای نوشیدن و رقص وجود دارد و یک جاده و در سمت دیگر جاده دجله و سریع; وضع بیش غرق چای

وجود دارد یک هاموی در جاده ها در حال آمدن به سمت من در راه خود را در. دوستان من در آن هستند.

تنها دو راه وجود دارد در داخل و خارج از ترکیب و به همین دلیل این است که مردم گاهی اوقات دوست دارید به بسته مواد منفجره را به محدود کردن و یا در میان آوار و یا در داخل لاشه حیوانات به کنترل از راه دور منفجر به ما منتقل می کند.

دود سیاه و لرزش زمین و خفه کننده ظلم و ستم سوختن دیزل و من در نیمه راه پایین پله ها و در دروازه قبل از اینکه من می توانم فکر می کنم. من یک نور مسلسل اما من منتظر تایلر به گرفتن تا آنجا که دو بی نهایت بهتر از یکی است.

ما با هم بیرون بروید و پچ مردم است. ما انتخاب کنید تا قطعات بدن. کسی مجموعه تا منطقه فرود و من به یاد داشته باشید بسیار واضح است که زانو را در کنار یکی از دوستان من در حالی که ما منتظر یک medevac هلیکوپتر که 45 دقیقه طول می کشد برای رسیدن به.

اگر شما از من خواست به شما بگویم که داستان پنج بار آن خواهد آمد پنج راه متفاوت است. گاهی اوقات آن باران شروع می شود...که بعید به نظر می رسد. گاهی اوقات من نمی توانم تصمیم می گیرید اگر آن تایلر و یا شخص دیگری که با من آمد. و در حالی که من قطعا به زانو در کنار دوست من گاهی اوقات من مخلوط این بخش با زمان Doc رو به ضرب گلوله در گلو خارج از یک بانک چند کیلومتر به غرب است. و برای زندگی من را به یاد داشته باشید که گهواره دوست من سر در دامان خود سربزیر بسته بندی باند در اطراف آن نادیده گرفتن بخش هایی که از دست رفته بودند.

همان چیزی که درست است که زمانی که من سعی می کنم به یاد داشته باشید دیگر دوستان من در خدمت مثل جان بود که در افغانستان کشته در میانه دوم تور در عراق و یا بدنی ویلکس که تا به حال یک نام تجاری جدید نوزاد پسر و به نظر نمی رسد مثل او همیشه می تواند بمیرد تا او یا تایلر برادر.

توانایی شگفت انگیز برای فراموش کردن

من به شما اجازه دیگر نویسنده مقابله با تاریخ روز یادبود از خشخاش و میهن پرستی نه به دلیل آن مهم نیست. اما چون در حال حاضر آنچه که من علاقه مند هستم در عمل یاد.

ما انسان ها یک توانایی شگفت انگیز را فراموش کرده ام. اگر شغل شما این است برای بالا رفتن از یک درخت به علوفه فراموشی ببر که خود را خوردند, دوست, دیروز می تواند مفید صفت, اما من می ترسم که اگر من نمی توقف و فکر می کنم امروز من نوعی چیزی مهم از دست چیزی درست در نوک زبان من که من نیاز به درک.

این است چگونه حافظه کار می کند.

در نهایت این که آیا ما آن را دوست دارم یا نه, همه ما خاطرات همه ما همیشه دوست داشتم و همه چیز ما تا کنون از دست همه درد و رنج ما و شادی تمام احساسات و همه چیز را که باعث می شود که ما را پردازش و طبقه بندی را تا حدودی نامطمئن امتیاز داده و سپس بدون تشریفات هل به یک کابینه در یک گرد و خاکی گوشه ای از هیپوکامپ.

در طول مسیر اطلاعات از دست خواهد رفت. چهره و احساسات و ترس محو خواهد شد و ما را فراموش کرده ام آنچه در آن به معنی گرسنه و تنها و ترسیده و یا جوان و جسور و در عشق است. ما را در حرکت و در اینجا بدترین قسمت ما حتی نمی خواهد آن را درک کنند.

و پس از آن و پس از آن در سال آینده یا سال بعد یا هر زمان که همه ما رفتن به هر چه فکر کردیم طبیعی بود که ما را در این زمان در زندگی ما و تجزیه از طریق نقاط داده ها, تلنگر از طریق فایل های.

شاید ما را انتخاب کنید یک روز را به افتخار مردم در خط مقدم از این چیز یا آن که تسلیم به آن است. من تصور می کنم از آن خواهد شد یک روز خوب با سخنرانی ها و پرچم ها و بسیاری از بحث در مورد فداکاری.

و اعداد خواهد بود وجود دارد انکار ناپذیر حقایق خیره کننده ما با منطق خود را. خالی از احساسات است.

و ما را در هر یک از دیگر و با سر اشاره کردن و گفتن به یاد داشته باشید که ؟

اما ما نمی خواهد. نه واقعا.

جان کرافورد نیویورک تایمز پرفروشترین نویسنده و خبرنگار سابق برای تالاهاسی دموکرات.



tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im